درد ما قهرمان سازانی هستند که به درستی معایب دیگران را میبینند و بیان میکنند ولی  کوچکترین انتقادی به«قهرمان» خود شان را تحمل نمیکنند…. درد مملکت ما سیاستمدارانی است که پای آخوند را به سیاست باز کردند! و با اعلام جهاد آنها و راه افتادن کفن پوشان در خیابان ها به نخست وزیری رسیدند (30 تیر 1331) ….. محمد مصدق همراه با کاشانی، پای بساط دود
منبع عکس: اسناد ملی ایران، مرکز مطالعات تاریخ معاصر

Image

Posted on by Armin | Leave a comment

هفده شهریور: از شایعه تا واقعیت

رخداد غم انگیزی که در روز هفدهم شهریور 1357 در میدان زاله تهران افتاد بلاشک یکی از نقاط عطف تاریخ ایران است که سرنوشت ایرانیان را برای سالها رقم زد. اگر تا پیش از واقعه 17 شهریور جایی برای مذاکره و مسالمت بین نظام  و مخالفین و رسیدن به  یکجور  “آشتی ملی” وجود میداشت، با جاری شدن خون معترضین در سنگفرش خیابان ژاله این امکان به کلی از میان رفت….. علیرغم این اهمیت بسیار ویژه، واقعه 17 شهریور و مکانیزم هایی که به آن رخداد تلخ ختم شد آنچنان که باید و شاید از زوایای مختلف بررسی نشده  است…ء

شاید اولین پرسشی که به ذهن برسد این باشد که بالاخره در این روز مجموعاً چند انسان کشته شدند؟…. فرمانداری نظامی تهران تعداد کشته شدگان را 87 نفر اعلام کرد. درروزهایی که انقلاب در جریان بود، نیروهای انقلابی  آنرا 3000 و 4000 ذکر میکردند چنانکه ابولحسن بنی صدر از نزدیکان آیت الله خمینی و اولین رییس جمهوری اسلامی ایران در آن زمان کشته شدگان را 3000 نفر اعلام کرد (تصویر) البته وی 30 و چندسال بعد ادعا کرد که هیچگاه همچنین چیزی  نگفته بوده است !…. سالها بعد؛ عمادالدین باقی (از روزنامه نگاران اصلاحطلب جمهوری اسلامی)  به    تحقیق در مورد تعداد جانباختگان آن حادثه پرداخت. وی با دسترسی به اسناد بنیاد شهید انقلاب اسلامی و منابع دیگر عدد 88 نفر (تقریباً همان عددی که فرمانداری نظامی وقت تهران اعلام کرده بود و انقلابیون آن را دروغ میپنداشتند) را اعلام کرد…. کشته شدن یک  انسان ضایعه ایست  دردناک و جبران ناپذیر ولی واقعاً چرا باید انقلابیون در تعداد جانباختگان اینقدر مبالغه کنند؟ قسمتی از پاسخ در ذات «انقلاب» نهفته است…. هر انقلابی برای پیروزی به «بسیج عمومی» نیاز دارد، البته برخی از انقلاب ها با شانتاژ، خالیبندی و دروغگویی این «بسیج غمومی» را فراهم میکنند…. بخش دیگر از پاسخ در تبارشناسی و ماهیت  انقلابیون 57 نهفته است. انقلابیون 57 به سه گروه تقسیم میشدند 1. مارکسیست ها (فدائیان خلق، توده ای هاوغیره) که شوروی و چین را الگوی خود میدانستند 2. اسلامیست های افراطی (فدائیان اسلام، موتلفه اسلامی) که به دنبال بازگشت به اسلام ناب صدر اسلام بودند. 3. گروهی دورگه که از ازدواج دو گونه قبل به وجود آمدند: مجاهدین خلق و یا همان به اصطلاح « مارکسیست- اسلامی » ها …  هر سه گروه فوق، به روایت اعلامیه ها و بولتن هایشان، دموکراسی را پدیده ای غربی میدانستند. حالا اینکه برخی از آنها امروز خود را دموکرات میپندارند خود بحثی است جداگانه…. مارکسیست ها بر طبق توصیه های لنین(به عنوان مثال کتاب”چگونه فولاد آبدید شدم؟” نوشته لنین را بنگرید) همواره «پروپاگاندا» و یا همان دروغپردازی و یا به زبان ساده  تر  «خالی بندی» را یکی از ابزارهای مشروع مبارزاتی میدانستند… چنانکه هنوز هم کشورهای کمونیستی مانند چین؛ کره شمالی و کوبا از دستگاههای تبلیغاتی،رادیو و تلویزیون،  به عنوان ابزار مبارزاتی برای دروغپراکنی میان شهروندانشان بر علیه آمریکا و غرب استفادهه میکنند… در انقلاب 57، هر سه گروه انقلابی به خوبی از این میراث مارکسیسم بهره بردند … یک روز سینما رکس آبادان را  آتش زدند و بیش از 300 انسان را در آتش انقلاب خود سوزاندند و به گردن ساواک انداختند، روز دیگر تصویر آیت الله خمینی   را در ماه و موی ریش اورا لای قرآن دیدند و به او لقب “امام” دادند وبسیاری از «پروپاگاندا» های دیگر که امروز شاید خنده دار به نظر برسند ولی در آن بزنگاه تاریخی هممیهنان ما آنها را با جان و دل باور کردند….ء

آیا آنچنان که به تصویر کشیده میشود  تظاهرات 17 شهریور 57 مواجهه «حق و باطل» بود؟….. آیا در یک طرف «حق» ایستاده بود با مشت های گره کرده و در طرف دیگرارتش تا به دندان مسلحِ «باطل» ایستاده بود؟ … «حقیقت» هیچگاه به این سادگی ها نیست….. شاهدان عینی به یاد دارند  مجروحان حادثه را که به بیمارستان دوشان تپه (خیابان دماوند/میدان امام حسین امرزی) می آوردند در میانشان هم تظاهرات کنندگان دیده میشدند و هم نیروهای امنیتی… روزنامه های  آلمانی هم در آن روز از “درگیری مسلحانه” در میدان ژاله تهران خبر دادند که خود گویای اینست که در کنار تظاهرکنندگان،  دوطرفِ مسلح در این ماجرا وجود داشته است که در همان هنگام که تظاهرات در جریان بوده است، به سوی یکدیگر آتش  گشوده اند….یکی از این دو طرف مشخص است: سربازان فرمانداری نظامی تهران! ولی طرف دیگر نامشخص است… عده ای حضور فلسطینیان  در این روزرا مطرح میکنند و عده دیگر این جور فرضیه ها را «تئوری توطئه» و غیرقابل قبول میدانند….. آرمائو (مستشار آمریکایی

شاه) در مصاحبه ای که با عرفان قانعی فرد انجام داده و در روزنامه شرق تهران چاپ شده است http://jamnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=74910&Serv=26
میگوید: «ساواک تأثیر و قدرتی نداشت. حتی یاسر عرفات [رهبر وقت چریک های فلسطینی] خودش به من گفت که 50 نفر از نیروهایش را به ایران فرستاده و ساواک متوجه نشده بود. یا قذافی [رهبر لیبی که در آن زمان از مخالفان ایران شاهنشاهی بود و انقلابیون را یاری میکرد] هم همین‌طور. اما ساواک نتوانست آن ها را کنترل کند. ساواک بیشتر یک سازمان امنیت فانتزی بود. در آن روزها من هرگزبه سفارت آمریکا نرفتم و همه‌اش در کاخ نیاوران بودم» … این 50 نفر چه وقت و به چه منظور وارد ایران شده بودند؟ آیا اینها در میان تظاهرکنندگان پنهان شده و به سوی سربازان فرمانداری نظامی آتش گشودند و سربازان  پاسخ دادند و در آن میانه عده زیادی از تظاهرات کنندگان کشته شدند؟….  هنوز به  قاطعیت در این باره نمیتوان نظر داد …  فرماندار نظامی وقت تهران (تیمسار اویسی) در سال 1362 در پاریس ترور شد و افسران و سربازان فرمانداری نظامی که درآن «جمعه ی سیاه»  در میدان ژاله حضورداشتند، با پیروزی انقلاب یا اعدام و یا مفقود شدند. هرچند که یاسر عرفات در اولین روزهای پیروزی انقلاب دست در دست رهبران انقلاب در تهران دیده شد (نصویر) و بعدها،  در دهه 1980که با حاکمان جمهوری اسلامی ایران اختلاف پیدا کرد از «کمک مستقیم» فلسطینی ها به انقلاب اسلامی سخن سر داد….ء

  ادعای عرفات مبنی بر اینکه 50 نفر از فلسطینی ها توانستند به ایران بیایند نیز ادعایی قابل قبول است، در آن هنگام دستگاه امنیتی ایران در یک سراشیبی خود ویرانگر افتاده بود…. از دوماه قبل (خرداد) دولت درراستای «فضای باز سیاسی»  بخشنامه ای به پلیس داده بود مبنی بر اینکه لیست مجرمین و مظنونان کان لم یکن تلقی شده و هرکسی (چه ایرانی و چه خارجی) میتواند بدون پیگرد قانونی وارد خاک ایران شود [دقت کنید که آرامترین کشورهای اروپایی هم کنترل مرزی را هیچگاه حذف نمیکنند چه برسد درهنگام شورش و انقلاب] …در این زمان با تحولاتی که در ساواک افتاده است، مدیران قدیمی سازمان امنیت مانند سرتیپ هاشمی (رییس اداره هشتم، اداره ضدجاسوسی) -که جلوگیری از ورود تروریست های فلسطینی در حوزه کار او قرار میداشت- از کار کنار گذاشته شده بودند….ء

 بیشک یکی دیگر مهمترین دلایل وقوع حادثه تلخ 17 شهریور، نحوه اجرای «حکومت نظامی» و افتادن کار به دست ارتش بود. بیانیه حکومت نظامی در تهران و چند شهر دیگر ساعت 6 صبح از رادیو خوانده شد. بیانیه ای که بر طبق آن حالت اضطراری اعلام، برای آن شهرها فرماندار نظامی انتخاب میشد که وظیفه اش جلوگیری از اجتماع بیشتر از 3 نفر بود…. بسیاری از معترضین که از روزها قبل خود را برای تظاهرات در میدان ژاله فراهم کرده بودند از اینکه حکومت نظامی اعلام شده خبر نداشتند … اصولاً سپردن کار کنترل «امنیت شهری» به «ارتش» کاریست اشتباه. کشورهای بسیاری هستند که به صورت دائم با شورش های شهری مواجه میشوند، کنترل این شورش ها  همیشه برعهده «پلیس» و نیروهای امنیتی-انتظامی است و نه ارتش! …. سربازان ارتش برای جنگ با نیروهای مهاجم «خارجی» تعلیم دیده اند و نه برای کنترل شهرها…..به همین دلیل، یک سرباز ارتش معترضین را به شکل یک «توده بیشکل» میبیند و نمیتواند «معترض مسالمت جو و بیگناه» را از «تروریست حرفه ای» تشخیص دهد….. استفاده از ارتش برای کنترل تظاهرات مانند استفاده کردن از یک بیل دو متری برای آفرینش یک اثر مینیاتوری است….. حقیقت اینست که پلیس ایران (شهربانی) در آن زمان واحد ضد شوروش قابل توجهی نداشت، ساواک هم که یک اداره 3تا 4 هزار نفری بود، در آن زمان با به ریاست  رسیدن مقدم عملاً خنثی و منفعل شده بود … و چنین بود که کشتار 17 شهریور 1357 آفریده شد…. انسانهایی کشته شدند که شاید خودشان نمیدانستند که جاده صاف کن «محصولی» ها و «خاوری» ها خواهند شد…. آن روز در میدان ژاله، برگی مهم از تاریخ ایران ورق خورد.ء

Posted in Uncategorized | 1 Comment

خامنه ای تلویحاُ فیلم ضدایرانی 300 را تایید کرد

الساعه که بحمدالله رییس جمهور محترم “ملی گرا” شده اند و به جزیره زیبای بوموسی  تشریف برده  و از نام خلیج فارس دفاع میفرمایند؛ و فیسبوک را هم که باز میکنی پنداری در خلیج فارس شنا میکنی…. بد نیست درچنین شرایط، صداقت مسئولین محترم در “ملی گرایی” ادعایی شان را بسنجیم تا ناخواسته و نادانسته احساسات میهندوستانه مان به ابزار قدرت عده ای اسلامگرای افراطی خطرناک -که از روز اول حکمرانی با تاریخ ایران ستیز و کینه داشته و دارند- تبدیل نشود. و حالا که کفگیر “امت اسلامی” شان در تمام عرصه های اقتصادی، سیاسی، امنیتی و غیره به وضع مفتضحانه ای به ته دیگ خورده نتوانند بر احساسات میهندوستانه ما موج سواری کنند.

خاطرتان باشد، چندسال پیش که فیلم “کمیک-استریپ” 300 به بازارهای سینمایی جهان عرضه شد، واکنش شدیدی از طرف همه ایرانی ها (چه ملت و چه دولت) را برانگیخت که حتی کار به محکومیت رسمی این فیلم کارتونی توسط سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی رسید. البته عاقلان میدانند که محکومیت یک فیلم کارتونی تجاری هرچند که آن فیلم تاریخ را هم وارونه نشان داده و هر توهینی هم کرده باشد چندان کار معمولی در عرف بین المللی نیست و پاسخ فیلم را با فیلم باید داد….. افسوس که در این 33 سال با خرج مخارج نجومی درباره اسب حضرت قاسم سریال های صد قسمتی ساخته شده ولی دریغ از یک تیزر پانزده دقیقه ای درباره رستم یا بابک خردمدین و یا دیگر چهره های ملی-تاریخی ایران. البته ساخت فیلم ها و سریال های مذهبی نیز در حد خودش لازم و پسندیده است.

به هرحال، همه با هم دست به آسمان بردیم و خداوند عزوجل را هزاران مرتبه سپاس گفتیم که ظاهرا” دولت محترم جمهوری اسلامی هم بالاخره سرش به سنگ خورده و دوزاری اش افتاده و کم کم نسبت به مسائل ملی ایران حساس شده و به فیلم سیصد واکنش نشان میدهد.

سفانه این خوش بینی که عده ای داشتند نیز سراب ای بیش نبود. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با فرماندهان ارتش روز سوم اردیبهشت 91، سلسله هخامنشی را «طاغوت» نامید و افزود: “در طول تاریخ هم همین جور بوده. از اینجا بلند شوند، بیش از یک میلیون سرباز را بردارند ببرند طرف یونان – اینها افتخارات تاریخىِ طاغوت ماست؛ خشایار شاه – براى اینکه بتوانند یونان را بگیرند؛ بعد هم شکست‌خورده و کشتى‌شکسته و نابودشده برگردند به کشور.”

خشایارشا که رهبرمعظم انقلاب از او با نام “خشایار شاه” نام برده، چهارمین پادشاه سلسله هخامنشی است. هخامنشیان بنیادگذار و تشکیل دهنده کشور ایران بودند. جنگی که رهبر جمهوری اسلامی در جمع فرماندهان نیروی زمینی ارتش به آن اشاره کرده، آنگونه که هرودوت، مورخ بزرگ یونانی، روایت کرده در سال 480 پیش از میلاد آغاز شد. خشایارشا در پاسخ به حمله یونان و به تلافی شکست ایران در اولین دوره جنگ های باستانی با یونان، به این کشور حمله ور شد.

سپاه ایران با جانفشانی های بسیار، در نهایت و پس از شکست ارتش یونان در نبرد ترموپیل، آتن پایتخت این کشور را تسخیر کرد. کمیک استریپ 300 که مورد اعتراض ایرانیان در سراسر جهان قرار گرفت، از روی این جنگ ساخته شده که ایرانیان را افرادی وحشی و سیاهپوست و یونانی های را آزادیخواه و سفیدپوست نشان میدهد….. با وجود فتح آتن توسط ارتش ایران، آنگونه که هرودوت نوشته، نیروی دریایی ایران در آب های اطراف جزیره سالامیس، نبرد سختی با نیروی دریایی یونان داشت که به نابودی بخش عمده نیروی دریایی ایران و غرق شدن بسیاری از کشتی های ایرانی منجر شد.

سخنان علی خامنه ای درباره شکست ارتش ایران از یونان و شکسته شدن کشتی های ایرانی ناظر به همین نبرد است و در حضور فرماندهان ارتش ایران تلویحا از محتوای فیلم سیصد دفاع کرده است.
پرسش اینجاست که شباهت های فرمایشات رهبر محترم انقلاب در مورد هخامنشیان با تئوری های ناصر پورپیرا اتفاقی است؟

در ضمن؛ در همه کشورهای دنیا، چه غرب و شرق، فرماندهان ارتش را از ملی گرا ترین افراد انتخاب کرده و مداوم هم احساسات ملی گرایانه را در ذهن آنها تقویت میکنند که شاید این حس میهندوستی در هنگام کارزار به کار آید. البته ما خدایی ناکرده پایمان را در کفش بزرگترها نمیکنیم، لابد حکمتی بوده که اینها را فرموده اند…. که از قدیم گفته اند: «صلاح کار
خویش، خسروان دانند» …ء

Posted in Uncategorized | Leave a comment

آقای استاندار

کودک: “آقای استاندار! پدر من یک کارگر است چرا از کار اخراجش کردید؟؟؟ من نان میخوام!” ین عکس رقت انگیز از اعتراض غیر سیاسی و غیر ساخنارشکننده! یک کودک ایرانزمین را اینجا به اشترک گذاشتم چون شاید شما که آنجا هستید، فردا پشت چراغ قرمز ببینیدش که دارد گل و آدامس و غیره میفروشد… گفتم بشناسیدش و باهاش کمی مهربان باشید … وقتی دستش را درماشین شما آورد که به شما گل بفروشد حداقل کمی حوصله به خرج بدهید و قدرتمندانه!!! نزنید زیر دستش …. همین

Posted in Uncategorized | Leave a comment

لطف الله میثمی کیست و چرا و چگونه نابینا شد؟ و یک پرسش

 لطف الله میثمی از موسسین اولیه سازمان مجاهدین خلق ایران در اواخر دهه 40 بود…. این سازمان بنا بر  اساسنامه اش از همان روز اول به بمبگذاری در کشور و همچنین  ترور افسران ارتش ایران و آمریکا در خیابان ها مشغول بود (از جمله سرتیپ طاهری، تیمسار فرسیو و تعداد زیادی دیگر) ….. و اما لطف الله  و میثمی که گویا مهندس شیمی بود و تولید کننده و مغز متفکر بمبگذاری برای مجاهدین خلق

در یک روز تابستانی مرداد  1353 زمانی که میثمی مشغول تولید تی ان تی و محبوس کردن آن در یک سه راهی  حوض بود درست در کف دستش بمب منفجر میشود و یک دست و هردو چشم اش را از دست  میدهند…. مامورین کلانتری و سپس بعد از آنها مامورین کمیته مشترک ضد خرابکاری (ضد تروریسم) از راه میرسند و میثمی را به بیمارستان شهربانی در خیابان بهار شمالی (بیمارستان امام سجاد فعلی)  میرسانند  و پس ار بهبودی میثمی به جرم بمبگذاری به حبس اید محکوم میشود و در زندان شماره 3 در ، زندان قصر محکومیت اش را میگذراند…. در سالهای 56 و 57 مداوم در روزنامه ها مینوشتند که : “دولت میخواهد فضای باز سیاسی ایجاد کند” … در چهارچوب همین پروژه آبان ماه 57 ماهها قبل ازپیروزی انقلاب، جناب میثمی به همراه صدها زندانی امنیتی دیگراز زندان آزاد شدند…. پس از انفلاب تا یکی دوسال همه این گروههای ضد شاه ( مجاهد، اسلام گرا و کمونیست) که در اصل بر سر غنائم به دست آمده با هم شریک بودند تا ماه ها با هم دوست و برادر بودند و چه افسران و مدیرانی که به دست آنها و با حکم خلخالی اعدام نشدند و چه کارمندان و مدیران لایقی که به بهانه شدیت با ولایت فقیه و انقلاب از ادارات و دانشگاهها تصفیه و اخراج نشدند ….. ولی اندکی نگذشت که “ماه عسل سیاسی” تمام شد و آخوندها بعد از کشتن افسران ارتش و مدیران کشور خیالشان راحت شد و  به سراغ یاران دیروز و دشمنان امروزرفتند و میثمی که مدیر مسئول نشریه مجاهد بود سال 1360 دستگیر و زیر بازجویی رفت….. در دهه 1370 میثمی این بار درکسوت اصلاحطلب  به میدان آمد

دوستان عزیز، قبل از اینکه رگ گردنتان باد کند و به نویسنده این متن فحاشی کنید بیایید کلاه تان را قاضی کنید آیا استفاده از یک تروریست و بمبساز  به منظور مقاصدتان کار درستی است؟ قراموش  نکنید که این آقا هیچوقت از کارهای گذشته اش توبه نکرده است ….چرا این قدر برای این مهندس بمب ساز مجاهد خلق که خدا میداند قبل از گرفتاری اش چند بمب ساخته است و چند نفر رهگذر و شهروند ایرانی با بمب های ایشان چشم خود را ازدست داده اند، مظلوم نمایی میکنید؟

Posted in Uncategorized | 2 Comments

تیم تراکتورسازی وبازی دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی

چند روز پیش، بار دیگر پرچم های ترکیه و جمهوری  آذربایجان توسط هواداران تراکتورسازی تبریزدر مقابل دوربین های خبرنگاران، این بار در شیراز، برافراشته شد….. ،ناخودآگاه این پرسش در ذهن بسیاری ازبینندگان شکل میگیرد که چه طور همچنین چیزی در ایران امروز میتواند اتفاق بیفتد؟ آن هم در شرایط فوق امنیتی این روزها و در حضور دستگاه عریض و طویل امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی از وزارت  اطلاعات گرفته تا بیت رهبری تا اطلاعات سپاه تا اداره اماکن نیروی انتطامی تا حراست سازمان تربیت بدنی که هرکدام هزاران نیروی فعال و حقوق بگیر، مخفی و غیر مخفی،  دارند وهمیشه ادعا میکنند که پشه را در هوا نعل میکنند! … چه طور این نیروها زورشان میرسد که فلان دانشجو و بهمان خبرنگار را از هفت سوراخ پیدا کرده و دستگیر کنند ولی توانایی کنترل یک مسابقه فوتبال در روز روشن وشعارهای تجزیه طلبانه ای که نه تنها امنیت جمهوری اسلامی و نظام مقدس! اسلامی را به خطر میاندازد بلکه آینده و هست و نیست  ایران و ایرانی را از بیخ و بن تهدبد میکند را ندارند؟؟؟ ….. مقاله پیش رو تاریخچه ی این تیم و افراد ذی نفع در این قضایا را بررسی کرده و سعی میکند که پاسخی برای این پرسش بیاید

http://www.jomhourikhahi.com/2011/11/football-and-politics-of-hate.html

Posted in Uncategorized | Leave a comment

یوم الله 13 آبان

بدون شک حادثه ای که در روز 13 آبان 58 در خیابان تخت جمشید تهران رخ داد یکی از نقاط سرنوشت ساز تاریخ ایران است….. عده ای بدون توجه به قوانین بین المللی و عواقب کارشان از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و کارمندان آن را گروگان گرفتند …..عواقب سیاسی، اقتصادی و امنیتی کار آن ها هنوزگریبان ایران و مردم ایران را به سختی
…..فشار میدهد….. ویدئویی از آن روز که نمیخواهند ببینیم …. یک سرهنگ ارتش فریاد میزند: آقایان به خاطر ایران این کار را نکنید… به خاطر اسلام این کار را نکنید
http://www.youtube.com/watch?v=uNdThK2Qleg&feature=BFa&list=LLMIVospC1twkeMTdjhTscNA&lf=mh_lolz

حادثه ی 13 آبان چرا و چگونه رخ داد؟ در جو سالهای 1970که آمریکا ستزی مد روز شده بود، چگونه اسلام گراها ازمارکسیست ها در آمریکایی ستیزی سبفت گرفتند و این حادثه را آفریدند؟….. اسلحه هایی که دست این اراذل میبینید در خلال آشوب های 57 از پادگان های کشور به سرقت رفته بود

Posted in Uncategorized | Leave a comment

حتی اگر:

جمکران به لاس وگاس تبدیل بشه

جنتی توخطبه های نماز جمعه 1 ساعت کردی برقصه

امسال همراه سیب زمینی خیارهم بدن

بنیاد مستضعفان میلیاردها دلار داراییش رو به جای فلسطین و لبنان خرج مردم مستضعف ایران کنه

دوباره بنزین لیتری 100تومن شه

نیروی انتظامی بیاد هر خونه یدونه دیش و ماهواره بده

جام‌جهانی فوتبال زنان تو قم برگزار شه

داريوش اقبالي تو مهدیه اذان بخونه

حجاب آزاد بشه و فاطمه کماندوهای نیروی انتظامی به جای چادرچاقچور با “مینی ژوپ” خیابون بیان

لِیدی گاگا رو بکنن مجری برنامه‌ی زلال احکام

ون های گشت ارشاد بشن شعبه های سیار تی تی

اصلاح طلب های خط امامی قول “دوم خرداد ی دیگر” رو بدن
در انتخابات شرکت نخواهم کرد ….

Posted on by Armin | Leave a comment

اردوغان: اسلام به کردها ربطی ندارد، آنها زرتشتی هستند!!!…ء

نخست وزیر اسلامگرای ترکیه آقای اردوغان میفرماید: “اسلام به کردها ربطی ندارد آنها زرتشتی هستند.”!! توجه داشته باشیم که اردوغان در میان بقیه رجال سیاسی و جریان های ترکیه جزو کسانی است که به داشتن روابط انسانی با کردها و تلاش برای مشارکت دادن آنها در ساختار قدرت کشور معروف است، حالا او در آستانه زلزله سهمگین شرق ترکیه که موجب مرگ صدها کرد شده است چنین میگوید وای به حال بقیه سیاستمدران ترکیه!!!…. بی دلیل نیست که رسانه های ترکیه به زلزله سهمگینی که مناطق کردنشین اطراف دریاچه وان در نزدیکی مرزهای ایران را لرزاند چندان پوشش خبری نمیدهند

http://www.haberkapital.com/haberler/siyaset/erdogandan-bdpye-zerdust-gondermesi.html
…..
در این اوضاع اگر دولت حاکم در ایران کمی خرد داشته باشد باید در کمک رسانی به آسیب دیگان زلزله در استاان های دیار بکر و حکاری سنگ تمام بگذارد بالاخص از طریق هلال احمر تبریز و ارومیه، که با یک تیر دو نشان بزند: 1. با تبلیغ بر روی کمک رسانی آذربایجانیان ایران به کردهای ترکیه نقشه پان ترک ها که بر “نفرت قومی” بالاخص بر علیه ارمنی ها و کردها استوار است را با نشان دادن انسانیت آذربایجانیان خنثی کند و بدین ترتیب به امنیت ملی کشور خودش هم کمک کند…2. آبروی ایران که با حمله و گلوله باران شهروندان کوههای قندیل در ماههای اخیر برباد رفته است را در آنجا تا حد زیادی ترمیم بدهد و در میان کردها که به راستی در قلب همگی شان (چه خود بدانند و یا ندانند) عشق به فرهنگ ایران نهفته است بتواند جایگاهی کسب کند … چه بسا شاید این جایگاه به عنوان یک اهرم ایران در ترکیه در روزهای پیش رو به کار آید

Posted in Uncategorized | 1 Comment

بانک ملی از خوشکیش تا خاوری/ مقایسه دو نظام

یوسف خوشکیش مدیر خوش نامی بود که بانک ملی ایران را در لیست 100 بانک معتبر جهان برد، بعدها مدیر بانک مرکزی شد در زمان مدیریت او سالها برابری نرخ ارز هر دلار آمریکا هفت تومان ثابت مانده بود….. در سال 57 توسط انقلابیون دستگیر ولی چون در خدمات دولتی او هیچ نقطه تاریکیپیدا نمیشد ،خلخالی بهانه ای برای اعدامش نداشت و او را به زندان محکوم کرد….  پس از دو سال، قیام پایگاه شاهرخی (کودتای نوژه) رخ داد….  آقایان تصمیم به “ترساندن” مخالفین گرفتند، او را که داشت مدت محکومیت اش را در زندان میگذراند ، در یک “دادگاه تجدید نظر”  محکوم و شبانه تیرباران کردند… به جرم فساد و از بین بردن پول ملی!!!! فراموش نکنیم دلار امروز 1300 تومان است! …. مقاله پیش رو به قلم دکتر مهرداد حریری، یوسف خوش کیش را با محمد رضا خاوری مقایسه میکند. دو رئیس بانک، در دو نظام مختلف، به فاصله 30 سال از یکدیگر. ء

http://www.shahrvand.com/?p=17991

****************************************************************************

هفته گذشته یکی دیگر از نمونه های فساد گسترده مالی مافیای اقتصادی جمهوری اسلامی افشا شد و در طی آن محمودرضا خاوری، رئیس بانک ملی ایران (و به قول وب سایت رسمی بانک ملی بزرگترین بانک دنیای اسلام) که از عوامل این رسوایی مالی بود به کانادا گریخت.زوایای این رسوایی مالی آنقدر است که رسیدگی به همه آنها نیاز به گروه های کارشناسی ویژه دارد، اما شاید بزرگترین رسوایی برای نظام جمهوری اسلامی این است که ارشدترین مقامات آن نظام نیز احساس امنیت اجتماعی نمی کنند و متوسل به شهروندی کشور دیگری می گردند. محمودرضا خاوری دارای شهروندی کانادا است و این اوج رسوایی نظامی است که جز پوسیدگی از آن چیزی نمانده است. نظامی که حتی لحظه ای توان ایستادن بدون اتکا به اسلحه را ندارد.

بیش از سه دهه پیش زمانی که شایسته سالاری نسبی در کشور حاکم بود، در جایگاه رئیس هیات مدیره بانک ملی ایران، یوسف خوشکیش بود که پس از پیروزی انقلاب دستگیر شد و مدتی بعد اعدام گردید. یوسف خوشکیش در ابتدا کارمند ساده بانک بود که پس از قبولی در کنکور اعزام کارمندان بانک به خارج به فرانسه رفت و دوره بانکداری را در آنجا تکمیل کرد. پس از بازگشت به ایران و چند سال خدمت در بانک با گذراندن امتحان دیگری از طرف بانک ملی برای تکمیل تحصیلات بانکداری، این بار به انگلستان رفت و پس از طی این دوران مجددا به ایران بازگشت و به خدمت خود در این بانک ادامه داد. وی به دلیل شایستگی ها و دانش گسترده در زمینه بانکداری مراتب ترقی را طی نمود تا به عضویت هیات مدیره بانک ملی رسید و نهایتا به ریاست هیات مدیره برگزیده شد. در طی مدیرت او بانک ملی به یک بانک معتبر جهانی تبدیل گشته و در رده بندی یکصد بانک معتبر دنیا جای می گیرد که تاکنون هیچ بانک ایرانی در چنین جایگاهی قرار نگرفته است. خوشکیش به مدیری مصمم و بسیار حساس به منافع بانک مشهور بود که حتی برای ایجاد حسابی برای کمک های ضروری به کارمندان بانک وجه اولیه آن را از حساب شخصی خود مصرف کرد تا به بانک ضرری نرسد. خوشکیش در ابتدای سال 57 به ریاست بانک مرکزی ایران رسید و پس از پیروزی انقلاب دستگیر و روانه زندان شد. شایع بود که او را وادار می کردند تا دستشویی های زندان را بشوید و وقتی او به این امر اعتراض کرد او را به دستور خلخالی و به روایتی به دستور خمینی تیرباران کردند. در گرماگرم انقلاب به خوشکیش هشدار می کنند که از ایران خارج شود، اما او ماند چون اعتقاد داشت گناهی مرتکب نشده و پرونده اش کاملا پاک است. اموال او در هنگام مرگ به منزل ویلایی اش در شمال تهران و اتومبیل شخصی اش محدود می شود.

حکایت خوشکیش و خاوری تنها حکایت دو فرد نیست. این داستان دو سیستم متفاوت است که یکی خوشکیش را می پروراند و دیگری خاوری را. یکی نظامی است که مدیریت اداری با نظمی نسبی دارد. یک کشور در حال توسعه با رشدی موزون و با ثبات و  فضایی که در آن اندازه ای از شایسته سالاری حاکم است. افراد به سازمان خود دل بسته اند و مهمتر از آن امید به آینده وجود دارد.  در نظام دیگر اما تنها چاپلوسی و نوکرمآبی است که حاکم است. تعهد نه به سازمانی است و نه به کشوری. مافیای رانت خواری است که برای هیچ چیز و هیچ کس ارزش و شأنی قائل نیست و بر تمام سازمان های اداری بر آن مستقر است.

در تاریخ جمهوری اسلامی این اولین باری نیست که اختلاس بزرگی کشف می شود. در دهه شصت بنیاد نبوت نمونه ای از اختلاس های کلان بود و تنها زمانی ماجرا افشا شد که رئیس بنیاد هوای آن کرده بود که کاندید ریاست جمهوری شود. این امر بر برخی گران آمد و به قولی زیرآبش را زدند. آن دیگر ماجرای اختلاس یکصد و بیست میلیارد تومانی بود که آقای رفیق دوست و برادرش درگیر آن بودند. این ماجرا توسط حشمت طبرزدی و در نشریه دانشجوی بسیجی افشا گردید. در پی آن حشمت طبرزدی دستگیر شد و نشریه اش توقیف گردید، اما متهم اصلی پرونده یعنی آقای رفیق دوست همچنان مشغول بیزینس است. طبرزدی در سیستمی که عدالتی وجود ندارد به جرم حق خواهی همچنان در زندان به سر می برد. چند سال پیش نیز ماجرای اختلاس صدها میلیون پول توسط شهرام جزایری برملا شد. آن هم تنها به این دلیل که با اصلاح طلبان هم سر و سری داشت اما ده ها آقازاده دیگر و در ابعادی بسیار بزرگتر همچنان به حیف و میل اموال بیت المال مشغول بوده و هستند. کشف چندباره صدها تن طلا و تبدیل شدن آنها به مس و کشف صدها میلیون ارز در حال خروج از مرزهای کشور تنها موارد کشف شده غارت منابع کشور توسط باند حاکم است.

در نظام جمهوری اسلامی همه چیز سرتاسر فاسد شده است. نظام بانکی کشور که زمانی یکی از سالم ترین نهادهای این کشور بود، آماج دست اندازی ها و فساد گسترده شبکه های مافیای قدرت شده است. از استقلال نظام بانک نیز همانند قوه قضاییه و دیگر نهادهای کشور  چیزی باقی نمانده است. ایران ثروتمند در چمبره گروهی است که مملکت را مایملک خویش می دانند. گروهی ناشایست که با رجزگویی و نوکر مآبی به مقامی می رسند و تنها با زور اسلحه بر قدرت می مانند. بدین گونه است که در چهار گوشه ایران ثروتمند، فقر بیداد می کند. اقتصادی با درآمد یک صد میلیارد دلاری رشد آن صفر است و تولیدی وجود ندارد و تنها جولانگاه معامله گران ارز است. ایران ما در نازل ترین دوران خود به سر می برد و راهی جز با فروپاشی نظام دینی حاکم به بیرون از این بن بست نیست.

Posted in Uncategorized | Leave a comment